رفع خشکی پوست با طب سنتی
رفع خشکی پوست با طب سنتی
یک متخصص طب سنتی ، راههای درمان خشکی و خارش پوست را معرفی کرد و گفت: مصرف عرقیاتی مانند کاسنی و شاهتره کمک میکند تا حرارات کبد که باعث خشکی در بدن می شود کاهش یابد.
علی حسینی در گفت وگو با فارس گفت:برای درمان خشکی پوست میتوان از انواع سبزیها، میوه، غلات، دانه های خوراکی و آجیل استفاده کرد.
وی ادامه داد: بهترین راه برای درمان خشکی پوست افزایش رطوبت بدن است که می توان عرق کاسنی یا عرق شاهتره مصرف کرد ؛ چرا که این عرقیات، حرارت کبد را که باعث خشکی در بدن می شود کاهش میدهد و جلوی خارش های پوستی گرفته میشود.
این متخصص طب سنتی گفت: همچنین مصرف سبزیهایی مانند هویج،کدو حلوایی یا میوههایی مانند نارنگی، پرتقال، طالبی، زردآلو و لیمو به دلیل داشتن بتاکاروتن باعث شادابی پوست می شوند.
حسینی ادامه داد: یکی دیگر از راههای درمان خشکی پوست، پیشگیری یا درمان موضعی است که می توان جاهایی از پوست را که دچار خارش یا خشکی شده را با انواع روغن های موضعی مانند روغن زیتون، بادام شیرین یا گل بنفشه ماساژ داد.
وی تصریح کرد: این روغن های موضعی باعث افزایش رطوبت در سطح پوست می شوند و استفاده از آنها برای همه گروه های سنی مناسب است.
این متخصص طب سنتی افزود: مصرف جوانه گندم، سبوس برنج و نخود فرنگی نیز باعث دریافت ویتامین B1 و جلوگیری از خشکی پوست میشود. مصرف میوه هایی سرشار از ویتامین های A و C به شادابی پوست کمک می کند.
وی افزود: مصرف بالای غذاهای سرخ شده و فست فودها برای پوست مناسب نیست و خوردن نوشابه، چیپس، شکلات و تنقلات برای پوست مضر است.
حسینی گفت: بخور کردن در منزل،خواب کافی و ورزش کردن نیز از عواملی است که باعث بازسازی و ترمیم سلول های پوستی میشود.
بیا بشین گریه کنیم رفیق!
خوشحالم که به امام درد نمی رسه!
سلام بر شهید صیاد شیرازی
دانلود مکالمه عربی کاربردی برای سفر
اگه قصد سفر به یکی از کشورهای عربی مخصوصا عراق را دارید ، می تونید از مکالمات عربی این دو مجموعه استفاده کنید.
با ذکر صلوات ، دانلود کنید:
نظر یادتون نره.
هندزفری با گوش شما چه می کند؟
هندزفری با گوش شما چه میکند؟
دکتر خسرو ایرانفر متخصص گوش، درباره برخی اظهارات که گذاشتن طولانی مدت هندزفری در گوش ، میتواند موجب افزایش باکتریهای گوش شود، گفت: این صحبتها پایه علمی نداشته و نمیتوان به آنها استناد کرد.
وی تصریح کرد: زمانی که چند نفر بصورت مشترک از یک هندزفری استفاده کنند احتمال انتقال یا افزایش باکتریهای گوش وجود دارد، اما اینکه شخصی تنها از یک هندزفری استفاده کرده و گوش دادن طولانی مدت با آن موجب افزایش باکتریهای گوش شود، صحت ندارد.
ایرانفر تنها عارضه استفاده طولانی مدت از هندزفری را ، کاهش شنوایی عنوان کرد و افزود: استاندارد صدا برای گوش انسان 80 دسیبل است و برای فهمیدن این میزان صدا ، میتوان گفت که صداهای موجود در یک خیابان معمولی بدون صدای بوق خودروها، معادل 80 دسیبل است.
این متخصص گوش، حلق و بینی تصریح کرد: چنانچه افراد صداهایی با بیش از این مقدار را به مدت طولانی گوش کنند، قطعا شنوایی آنها آسیب خواهد دید.
وی افزود: در آسیب شنوایی گوش، زمان مهم نیست، بلکه شدت دسیبل صداست که تعیین کننده است؛ به طوری که صداهای بسیار بلند مانند موج انفجار در کسری از ثانیه میتواند به شنوایی گوش آسیب زده و حتی انسان را کر کند.
ایرانفر اظهار کرد: این میزان آسیب در درجات کمتر ممکن است برای افرادی که در خودروهای بسته موسیقی با صدای بلند گوش میکنند، رخ داده و آنها را طی زمان طولانیتری دچار آسیبهای متوسط و جزیی شنوایی گوش کند.
وی صدای بالاتر از 120 دسیبل را بسیار خطرناک برای شنوایی گوش دانست و اظهار کرد: گوش دادن به این اصوات میتواند در زمان کوتاهتری آسیب شنوایی گوش را به دنبال داشته باشد.
این عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه توصیه کرد: افراد به منظور حفظ سلامت شنوایی خود از استفاده طولانی مدت از هندزفری و نیز گوش دادن به اصوات بلند اجتناب کرده و سعی کنند میزان صدا را طوری تنظیم کنند که شنوایی آنها دچار آسیب نشود.
کاش همسر ، این همه دشمن نمی شد!
از اونجا که دیروز علاوه بر ولادت امام موسی کاظم (ع) ، به نوعی روز شهادت آقا امام حسن مجتبی(ع) هم بود ، این متن به مناسبت شهادت آن حضرت تقدیم همه شما :
دهانِ هر پنجره اى که امروز باز شود، رو به هواى مسموم کینه است و دهان هر غزل که باز شود، از طعم گس مصیبت حکایت مى کند.
لحظه هاى غریبى است که دنیا با این همه اندوه، در قاب چشم ها نشسته است.
کجاست مرهمى شفابخش براى زهرى که در این ثانیه ها رخنه کرده است.
مدینه با نخل هاى دل سوخته اش که ریشه در آهِ امروز دارند، مرثیه اى مجسم است. چقدر قشنگ گفته اند که «ماتم ها به اندازه مهربانى آدم ها وسیع مى شوند».
مجتباى خاندان نبوت
اینک نگاه مى کنم به سمت کریمانه ترین نام و گوشه اى از رنج هاى بى کرانه زمین که در «بقیع» جمع شده است.
مرواریدهاى کرامت در مدینه رسول، شیفتگى هاى ماندگارى اند که مجتباى خاندان نبوت بر جا گذاشته است.
کاش خورشیدِ امروز با این عقربک هاى زهردار ساعت ها بیدار نمى شدند!
کاش شبانه ترین حزن براى آوردن جگرخراش ترین صحنه، در نمى زد!
کاش همسر، این همه دشمن نمى شد!
کاش بقیع را با غلیظ ترین لهجه گریه، در محضرش نمى دیدیم تا دسته دسته مرثیه هاىِ جان سوز متولد شوند.
اما تقدیر از درى وارد مى شود که انتظارش را ندارى.
خانه پر مى شود از «قساوت» که فرایند قلب همسر است.
بقیع، پذیراى نغمه هاى زخم مى شود.
آسمان مى بیند که برادر به بدرقه داغ پاره ها آمده است. حسین علیه السلام را به موسم بى برادرى کشانده اند… .
چراغ را خاموش کن و حرفى از جنس رابطه روز و شب به میان نیاور!
تاریکى این خانه از آنِ تو!
خود را به خواب مى زنم تا سایه لرزان تو را که بر دیوار مى افتد، نبینم و آن گاه که تو دست آلوده ات را به سوى پیاله افطارم دراز مى کنى، پشت به تو مى نشینم.
از آداب جوان مردى و فتوت در قبیله بنى هاشم به دور است که کسى به دشمن خود پشت کند و از میدان جنگ بگریزد، اما وقتى دشمن آن قدر به تو نزدیک است که مى توانى لرزش دست هایش را در وقت آماده کردن جام شوکرانت ببینى، همان بهتر که چشمت در چشمش نیفتد و دشمن از پشت خنجر بزند.
کسى را خبر نکن!
کسى را خبر نکن؛ بگذار در چهاردیوارى غربت خویش جان دهم!
همان بهتر که کسى نفهمد زهرى که بر جانم نشسته، از نیش مار خانگى ام برخاسته که نان و نمک مرا خورده است.
پدرم در گریز از غم غربت در میان جماعت حق نشناس، خانه نشینى را برگزید تا با خارى در چشم و استخوانى در گلو، شیوه سکوت پیشه کند، اما من در زیر باران تهمت و زخم زبان و طعنه، سایه بان خانه خویش را شکسته دیدم. دشمن، آخرین پناه و دستگیرم را نیز به اشغال خود درآورده بود.
خورشید را با کرم شب تاب عوض کردى!
مرا تنها بگذار، دیگر نیازى نیست بوى خیانت را در پستوى خانه پنهان کنى!
تمام این روزها که بى وفایى ات را با دروغ به هم مى بافتى تا تشت رسوایى ات از بام نیفتد، تاروپود قالى کهنه و پوسیده دلت، پیش رویم از هم گسسته بود.
تو گمان کردى آن وعده هاى سر خرمنِ سوخته، مى تواند مس وجود تو را طلا کند و ازاین رو، خورشید را با یک مشت کرم شب تاب عوض کردى!
طلا در همین خانه بود و راز کیمیاگرى در دوست داشتن نور!
نگذار چشم زینب علیه السلام به تو بیفتد!
از این خانه برو! صداى قدم هاى پرشتاب خواهرم در کوچه مى پیچد.
هزار بار در دل آرزو کرده است خدا کند که خبر دروغ باشد و تو بهتر از هرکسى مى دانى که خبر را به درستى به گوش عقیله بنى هاشم رسانده اند.
به کنیزان گفته ام تشت پر از خونابه هاى جگرم را پنهان کنند.به تو نیز مى گویم که پیش از ورود زینب علیهاالسلام از اینجا برو.طاقت ندارم پیش از کربلاى حسین علیه السلام، چشم خواهرم به چشم قاتل برادرش بیفتد.
همان یک کربلا براى خمیدن قامت زینب علیه السلام کافى است.
از جلوى دیدگان خواهرم بگریز!
از کنار بسترم برخیز! آمده اى بر زخم هاى دلم نمک غربت بپاشى؟
آن همه سلام هاى بى جواب جماعت پشت پنجره بس نبود که تو نیز گرد و غبار اندوه را از طاقچه خانه ام بر دامانم مى تکانى؟! آن همه سنگ که گلدان امیدم را شکست، بس نبود که تو نیز گلبرگ هاى دلم را پرپر مى کنى؟!
اگر قرار بر پرستارى این تن مسموم و قلب مغموم باشد، هیچ کس نزدیک تر از زینب علیه السلام به من نیست. در تقدیر خواهرم نوشته اند که پرستار قلب هاى سوخته باشد،از مادرم زهراى مرضیه علیه السلام،تا رقیه سه ساله!
کاش زینب زخم هاى تنم را نبیند!
به آن بقچه قدیمى دست نزن! هنوز از آن، عطر یاس دست هاى مادرم برمى خیزد.
اگر قرار باشد کسى کفنم را از آن بقچه درآورد، جز زینب علیه السلام محرمى نیست؛ فقط خواهرم مى داند که آن دو کفن باقى مانده به چه کار خواهد آمد!
کار یکى به تیرهاى خونین ختم مى شود و دیگرى به غنیمت مى رود.
فقط خدا کند وقتى عباس علیه السلام تابوت تیر باران شده را بر زمین مى گذارد و حسین علیه السلام کفن خونین مرا باز مى کند، خواهرم زخم هاى تنم را نبیند!
اینجا عباس علیه السلام، زیر بازوى زینب علیه السلام را مى گیرد و حسین علیه السلام ، سرش را بر سینه خویش مى نهد، در هزارتوى مصیبت کربلا چه کسى موى سپید و پریشان زینب علیه السلام در وقت مراجعت از مقتل حسین علیه السلام را مى پوشاند!