اهمیت اربعین
اهمیت اربعین
مسأله اربعین به طور كلی و اربعین سیدالشهداء(ع) به طور خاص، نه تنها از جنبه اجتماعی و تاریخی میتواند مورد بحث قرار گیرد، بلكه روایات و احادیث نیز بر این مهم تأكید دارند. از پیامبر اكرم(ص) نقل شده كه زمین تا چهل روز بر مؤمن گریه میكند (بحارالانوار، ج2، ص 679) و درباره امام حسین(ع) نیز از امام صادق(ع) روایت شده كه آسمان تا چهل روز بر حسین(ع) خون گریست و زمین چهل روز با سیاهی و تیرگی گریه كرد و خورشید چهل روز با كسوف و سرخی خود گریست و فرشتگان آسمان چهل روز گریه كردند و… (مستدرك الوسائل ص 215).
این روایات بر عظمت قیام حسین(ع) دلالت دارند و گویای این مسأله هستند كه در شهادت سالار شهیدان نه تنها انسان ها، بلكه تمام مخلوقات عالم دچار تأثر و خون و غم شدند و این مسأله ای دور از ذهن و غیرقابل باور نیست، چه آنكه در قرآن میخوانیم «یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض…»(جمعه، 1) آنچه در زمین و آسمان هاست، تسبیح خدا را میگوید و آنچه كه تسبیح خدا را میتواند بگوید، قطعا میتواند برای شهادت بهترین اولیای الهی و یارانش محزون و متأثر باشد و حتی بگرید. اما اینكه حقیقت این تأثر در موجودات عالم چیست، در حیطه علم انسان عادی قرار نمیگیرد.
مسأله اربعین حسینی و اقامه عزا و مجالس ذكر مصیبت در روایات مورد تأكید قرار گرفته است تا آنجا كه از امام حسن عسگری(ع) نقل شده است كه علامات مؤمن پنج چیز است: اقامه پنجاه و یك ركعت نماز در روز (17 ركعت واجب و به همراه نوافل آن)، زیارت اربعین، آشكار گفتن بسم الله الرحمن الرحیم، به دست كردن انگشتر به دست راست و پیشانی بر خاك ساییدن. (كامل الزیارات ص 90) این روایت نشان از اهمیت مسأله اربعین در مكتب تشیع دارد، اگر چه برخی خواستهاند در دلالت این روایت خدشه وارد كنند و بگویند منظور از «زیاره الاربعین» زیارت چهل فرد مؤمن است، اما این به نوعی كج فهمی است و اهل فن میدانند اگر منظور حدیث، زیارت چهل مؤمن بود، میبایست الف و لام در ابتدای اربعین ذكر نمی شد و گفته میشد: «زیاره اربعین»، اما وقتی الف و لام عهد ذكر گردد، معلوم میشود همان زیارت اربعین معهود و معروف، مدنظر است كه یكی از نشانههای ایمان و محبت نسبت به ائمه(ع) است.
نكته دیگری كه درباره اربعین حسینی باید مورد توجه قرار گیرد، این است كه همه به خوبی میدانیم بر مبنای روایات در میان ذوات مقدسه ائمه معصومین(ع)، امام حسین(ع) جایگاهی خاص دارد و اگرچه معصومین(ع) كشتی نجات محسوب میشوند اما كشتی نجات اباعبدالله(ع) وسیعتر و سریعتر از همه است، چرا كه خون پاك آن حضرت اسلام ناب را بیمه كرد و آن حضرت به نوعی بزرگترین احیاگر اسلام حقیقی است. از همین رو اربعین شهادت آن بزرگوار نیز بیش از سایر معصومین(ع) مورد توجه قرار میگیرد و حتی برای وجود مقدس پیامبر اسلام(ص) و امیرالمومنین(ع) نیز مسأله اربعین رحلت و شهادت مورد توجه قرار نگرفته است، چرا كه یادآوری اربعین شهادت حسین(ع) خونی تازه را در رگهای شیعیان به جریان میاندازد و همگان را به قیام برای خدا چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی دعوت میكند، همچنانكه قرآن نیز موعظه اصلی خویش را همان قیام برای خدا (فردی و اجتماعی) میداند:
«قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی»
در هر حال مسأله اربعین و اقامه عزا برای سالار شهیدان در این روز از جایگاه والایی برخوردار است، چه آنكه این عمل از علامات مؤمن شمرده شده و بزرگان دین نیز در این رابطه متفق القول بودهاند. شاهد بر این مطلب اینكه شیخ طوسی(ره) در كتاب التهذیب در باب زیارت امام حسین(ع) به همین حدیثی كه ذكر شد، اشاره میكند، یا در مصباح المتهجد درباره ماه صفر میگوید: در بیستم آن بازگشت حرم ابی عبدالله(ع) از شام به مدینه و ورود جابربن عبدالله انصاری به كربلاجهت زیارت ابی عبدالله(ع) است، او نخستین زائر بود و زیارت او زیارت اربعین بود. ابوریحان بیرونی نیز گفته است: در بیستم صفر سر به بدن بازگردانده شد و با آن دفن شد، در این روز زیارت اربعین وارد شده و روز بازگشت حرم حسین(ع) از شام است. علامه حلی نیز در المنتهی میفرماید: زیارت حسین(ع) در بیستم صفر مستحب است. مرحوم مجلسی نیز همین حدیث را درباره اربعین نقل میكند و شیخ یوسف بحرانی در كتاب حدائق به همین حدیث اشاره دارد. علمای دیگری همچون شیخ عباس قمی، شیخ مفید، ملامحسن فیض كاشانی و شیخ بهائی نیز مسأله اربعین را پذیرفته و به تعظیم آن تشویق كردهاند.
درباره اتفاقات روز اربعین در كتب مختلف نقل قولهای فراوان و مختلفی وجود دارد اما از آنجا كه كتاب لهوف مرحوم سیدبن طاووس در این میان از اعتبار و جایگاه بالاتری برخوردار است، واقعه اربعین را از این كتاب نقل میكنیم. مرحوم سیدبن طاووس میگوید: وقتی كاروان زنان و فرزندان و عیال حسین(ع) از شام به طرف مدینه حركت كردند و به عراق رسیدند، به راهنمای خود گفتند: ما را از راه كربلا ببر. پس، از راه كربلا آنها را برد تا به قتلگاه شهیدان رسیدند. در آنجا جابربن عبدالله انصاری را با جماعتی از بنی هاشم و مردانی از خاندان رسالت دیدند كه برای زیارت قبر امام حسین(ع) آمده بودند- و این در یك وقت و زمان اتفاق افتاد- آنها سخت گریستند و ناله و زاری كرده و بر صورت خود سیلی زده و نالههای جانسوز سر دادند و زنان روستاهای مجاور نیز به آنان پیوستند و چند روزی در آنجا به عزاداری پرداختند. (لهوف، 255)
خاطره ای از همسر شهیـد احمـدی روشن
سر قبر نشسته بودم …
باران می آمد. روی سنگ قبر نوشته بود: شهید مصطفی احمدی روشن ….
از خواب پریدم.
مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم.
بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم.
زد به خنده و شوخی گفت : بادمجون بم آفت نداره…
ولی یه بار خیلی جدی ازش پرسیدم که :کی شهید می شی مصطفی؟ مکث نکرد، گفت : سی-سالگی …
باران می بارید شبی که خاکش می کردیم…
مراقبه
پیام مهم یک شهید
چرا ماهواره داری؟
دارا و سارای دیروز و امروز!!
دارا و سارای دیروز و امروز!!
هنگام جنگ دادیم ، صدها هزار دارا
شد کوچه های ایران ، مشکین ز اشک سارا
سارا لباس پوشید ، با جبهه ها عجین شد
در فکه و شلمچه ، دارا به روی مین شد
چندین هزار دارا ، بسته به سر ، سربند
یا تکه تکه گشتند ، یا که اسیر و در بند
سارای دیگری در مهران شده شهیده
دارا کجاست؟ او در ، اروند آرمیده
دوخته هزار سارا چشمی به حلقه ی در
از یک طرف و دیگر چشمی به خون دل ، تر
سارا سؤال می کرد ، دارا کجاست اکنون ؟
دیدند شعله ها را در سنگرش به مجنون
خون گلوی دارا ، آب حیات دین است
روحش به عرش و جسمش ، مفقود در زمین است
در آن زمانه رفتند ، صدها هزار دارا
در این زمانه گشتند ده ها هزار « دارا »
هنگام جنگ دارا گشته اسیر و دربند
دارای این زمان با بنزش رود به دربند
دارای آن زمانه ، بی سر درون کرخه
سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه
در آن زمانه سارا با جبهه ها عجین شد
در این زمانه ناگه ، چادر « لباس جین » شد
با چفیه ای که گلگون از خون صد چو دارا ست
سارا خود ، از برای ، جلب نظر بیاراست
دارا و گشواره ، حقا که شرم دارد
در دست هایش امروز ، او بند چرم دارد
با خون و چنگ و دندان ، دشمن ز خانه راندیم
اما به ماهواره ، تا خانه اش کشاندیم
جای شهید اسم خواننده روی دیوار
آن ها به جبهه رفتند ، اینها شدند طلبکار!!!
شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر
منبع : كتاب “دفتر سرخ”
شما با چه سرعتی از پل صراط عبور می کنید؟
شما با چه سرعتی از پل صراط عبور میکنید؟
ما چه تصویری از جهنم داریم، جهنم چه نسبتی با بهشت دارد؟ صراط کجاست؟ آیا جهنم و بهشت تمثیل است یا واقعیت؟ صراط چه ربطی با جهنم و بهشت دارد؟
صراط از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است. همان پلی است که از جهنم میگذرد و به بهشت منتهی میشود. صراط بین جهنم و بهشت است و مردم همه پس از وارد شدن به جهنم از پل صراط عبور میکنند و در نهایت از آن خارج میشوند.
بنا بر فرموده پیامبر (صلی الله و علیه وآله) عده ای با سرعت نور، عدهای با سرعت باد، گروهی با سرعت وسیله سواری تندرو، گروهی با سرعت وسیله سواری کندرو، گروهی با سرعت یک انسان دونده و گروهی با سرعت یک انسان پیاده از این پل عبور میکنند.
آنان که طبق فرمایش پیامبر گرامی با اعمالشان لیاقت دریافت وسیله ای با سرعت نور را دارند، این مسیر را در کمترین زمان و احساس نکردن هیچ حرارتی طی خواهند کرد.
برای این دسته، آتش از خاصیت میافتد و نمی سوزاند زیرا آنها تبدیل به نور میشوند.
نوریان در کمترین زمان و کمترین درد از پل عبور میکنند. اما معصومین و اولیای الهی فقط تبدیل به نور میشوند و سایرین برحسب پرهیزگاریشان سرعت عبورشان معین خواهد شد و هرچه سرعتمان بالاتر باشد، سوزش کمتری خواهیم داشت یعنی کمتر عذاب میشویم.
طبق آیه 71 سوره مریم همه از پل صراط، پلی که از جهنم میگذرد رد خواهیم شد. منتها سرعت رد شدن از این پل تنها بر مبنای امتیاز تقوای افراد یعنی انجام بایدها و پرهیز از نبایدها است.
بنابراین ای نفس من! نافرمانی نکن چون از روی پل به اعماق آتش پرتاب خواهی شد. هرچه نافرمانیت بیشتر باشد، شدت پرتابت به عمق آتش بیشتر میشود. تقوای بیشتری داشتن باعث میشود که مسیر را سریع تر از دیگران طی کنیم.
به هر مقدار از دین را میدانیم حتی اگر یک صدم باشد همان را عمل کنیم، بخشی از 99 درصد باقیمانده بسته به ظرفیت وجودمان به ما آموخته خواهد شد. راه آموختنش سر راهمان قرار میگیرد. حالِ آموختنش به ما تزریق میشود یا هر تصور دیگری.
اگر می خواهید تقوایتان را بسنجید، ترجمه خطبه متقین نهج البلاغه را بخوانید و اگر قانعتان نکرد به یکی از شرح ها و تفسیرهای نهج البلاغه مراجعه کنید. قدم به قدم 114 صفت بیان کننده تقوی را در خودتان پیاده کنید.
سرعت رد شدن از این پل تنها بر مبنای امتیاز تقوای افراد یعنی انجام بایدها و پرهیز از نبایدها است. در درجات عالی تقوا با سرعت نور از آن رد می شویم و آتش جهنم هیچ آسیبی به فرد نمی رساند که این حالت فقط مختص معصومین و اولیای الهی است.
به اندازه تقوایت بالاخره از پل رد خواهی شد ولی اگر تقوای انسان از حداقل نیز برخوردار نباشد که طی چند هزار سال از پل صراط بگذرد به داخل آتش پرتاپ میشود.
شدت پرتاپ و عمقی که به آن می افتد ، فقط بر مبنای امتیاز منفی سرکشی و نافرمانی است. نافرمانی هم یعنی عدم انجام بایدها و عدم پرهیز از نبایدها.
تنها راه نجات انسان ، پایین بردن نمره نافرمانی و بالا بردن نمره قبولی اوست.