محبت زياد خوب است اما محبت زيادي نه
حجت الاسلام علیرضا پناهیان در دانشگاه امام صادق(ع)، به ايراد سخنراني با موضوع «برای نزدیک شدن به خدا» پرداخته اند كه به بخش هايي از پنجمین شب سخنرانی ايشان اشاره مي كنيم:
… محبتِ زیادی هم داریم، نمونهاش «غُلات» هستند. باید در ارتباط با محبت مراقبت کنیم، البته محبتِ زیاد خوب است ولی «محبتِ زیادی» خوب نیست؛ منظور از محبت زیادی این است که این محبت را نابجا و بیحساب نشان دهیم، یا از سرِ محبت، رفتارهای زیادی و نابجا انجام دهیم.
یک کسی را مار نیش زده بود، و آنقدر حالش بد بود که داشت هلاک میشد. امیرالمؤمنین(ع) او را دید و فرمود: «نترس، نمیمیری» و یک مداوایی هم برای او پیشنهاد داد. بعد از چند ماه، حضرت به او فرمود: میدانی چرا مار تو را نیش زد؟ گفت: نمیدانم. حضرت فرمود: یکجا قنبر، غلام من پیش تو آمد، در حالی که تو پیش یکی از دشمنان ما نشسته بودی، قنبر یک غلام بود ولی تو به احترام قنبر بلند شدی، لذا آن شخص(که از دشمنان ما بود) به تو گفت: چرا جلوی پای یک غلام بلند شدی؟ تو گفتی: او غلام علی بن ابیطالب(ع) است و من به او احترام میگذارم. با این حرف تو، آن دشمن ما خیلی عصبانی شد و بلند شد و قنبر را کتک زد. تو نباید جلوی او به قنبر احترام میگذاشتی تا قنبر کتک نخورد (دَخَلَ عَلَى أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ ع رَجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَوَطِئَ أَحَدُهُمَا عَلَى حَیَّةٍ فَلَدَغَتْهُ… قَالَ: أَ مَا تَذْکُرُ حَیْثُ أَقْبَلَ قَنْبَرٌ خَادِمِی وَ أَنْتَ بِحَضْرَةِ فُلَانٍ الْعَاتِی، فَقُمْتَ إِجْلَالًا لَهُ لِإِجْلَالِکَ لِی فَقَالَ لَکَ: وَ تَقُومُ لِهَذَا بِحَضْرَتِی! فَقُلْتَ لَهُ: وَ مَا بَالِی لَا أَقُومُ وَ مَلَائِکَةُ اللَّهِ تَضَعُ لَهُ أَجْنِحَتَهَا فِی طَرِیقِهِ، فَعَلَیْهَا یَمْشِی. فَلَمَّا قُلْتَ هَذَا لَهُ، قَامَ إِلَى قَنْبَرٍ وَ ضَرَبَهُ وَ شَتَمَهُ، وَ آذَاهُ، وَ تَهَدَّدَهُ وَ تَهَدَّدَنِی، وَ أَلْزَمَنِی الْإِغْضَاءَ عَلَى قَذًى، فَلِهَذَا سَقَطَتْ عَلَیْکَ هَذِهِ الْحَیَّة؛تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)/۵۸۷) به این میگویند «محبتِ زیادی» که ضرر دارد. پس در جایی که میبینی اگر دفاع کنی، موجب میشود چهار نفر را سر ببُرند، نباید دفاع کنی.
البته به معنای واقعی کلمه «محبتِ زیادی» اصلاً نداریم، چون محبت هرچه بیشتر باشد خوب است، ولی رفتارهای نابهجا و غلط که-ظاهراً- از سر محبت است، اشکال دارد. مثلاً گاهی اوقات به کسی که منتظر امام زمان(ع) است، میگویید: «این آقای بزرگوار یا این شهید عزیز هم یکمقدار بوی حضرت را میدهند…» ولی او در مقابل میگوید: «نه، اینها چیست؟! ما فقط خودِ حضرت را میخواهیم!» این آدم در واقع مریض است(دچار مرض قلبی و روحی است).
مثلاً بعضیها به مجلس روضۀ امام حسین(ع) میروند و میگویند: «از شهدا نخوانید؛ فقط حسین(ع)» اینها شبیه داعشیها حرف میزنند! داعشیها هم میگویند: «فقط خدا؛ بقیه نه!» چه کسی گفته است که نباید دربارۀ شهدا بخوانیم و گریه کنیم؟ اینهایی که میگویند «ما فقط مرید امام حسین(ع) هستیم و بس!» در واقع برای خودشان دکّان باز کردهاند! خُب این شهدا هم در راه امام حسین(ع) شهید شدهاند، ما که نمیگوییم اینها با امام حسین(ع) یکی هستند، اینها غلامان امام حسین(ع) هستند ولی نباید اینها را فراموش کنیم… .