طنز : کودتای گوجه فرنگی در شهر!
کودتای گوجه فرنگی در شهر!
یه روز تعطیل با دوستم تصمیم گرفتیم بریم بیرون و تو شهر بچرخیم تا یکم تفریح کنیم، خلاصه ازخونه زدیم بیرون.
پائیز بود و هوا سرد شده بود، کنارخیابون دیدم یه لبوفروش داره کاسبی میکنه و جلوشم کلی شلوغ شده، به دوستم گفتم بریم یه لبو بخوریم تا یکم گرم شیم، رفتیم جلوتردیدم لبوفروش کلی گوجه فرنگی رو پخته و داره داد میزنه: بدو بدو گوجهٔ داغ دارم، بدوو!
بیخیال لبوی داغ که نه گوجهٔ داغ شدیم و رفتیم مغازه ویتامین سر خیابون تا آبمیوه بخوریم… به مغازه که رسیدیم متوجه شدم اسم مغازه به «هایپرگوجه» تعئیر کرده و منوی جدیدشون شده: آب گوجه بستنی، آب گوجهٔ یخ، هات گوجه و…
بالاخره یه لیوان آب گوجه خوردیم و سوار یه پیکان گوجهای شدیم تا بریم سمت رستوران ناهاربخوریم، بیانصاف کرایه مسیر تهران-قم رو ازمون گرفت، پرسیدم چرا انقد کرایتون زیاده؟ گفت: پیکان گوجهای کلاس داره!
خلاصه رفتیم تو رستوران و گارسون که یه روپوش گوجهای تنش بود منو رو داد بهمون: گوجه کباب، خورشت گوجه سبزی، گوجه کوبیده، باقالی پلو با گوجه و… دیگه کم کم داشتم به این نتیجه میرسیدم که نظام امپریالیستی و دوران لیبرالیسم تموم شده و الان در حال گذار به عصرگوجه ایسم هستیم و هژمون و قدرت برتر گوجه فرنگی شده.
بله دیگه هرجور بود نهار رو خوردیم و از رستوران اومدیم بیرون، حس میکردم دیگه به جای خون گوجه فرنگی تو رگ هام جریان داره… به ولنجک که رسیدم یه آرایشگاه زنانه بود که جلوش بنر زده بود: مدلهای جدید۲۰۱۴ گوجهای، لوپ گوجهای، فرگوجه.
غروب شد برگشتیم خونه، الان دارم فکر میکنم اگر یه روزی بچه دار بشم حتما اسمش رو پری گوجه میزارم… راستی الانم دارم به جای سیب ، گوجه گاز میزنم و میخورم، بفرمائید گوجه!
طنز از : میلاد. چ.